دیشب برای پسرمان فال حافظ گرفتیم و چه شعری آمد، تا نظر شما چه باشد!!
ایدل گر از آن چاه زنخدان بدرآیی
ایدل گر از آن چاه زنخدان بدرآیی
هر جا که روی زود پشیمان بدرآیی
هش دار که گر وسوسه عقل کنی گوش
هش دار که گر وسوسه عقل کنی گوش
آدم صفت از روضه رضوان بدرآیی
شاید که به آبی فلکت دست نگیرد
شاید که به آبی فلکت دست نگیرد
گر تشنه لب از چشمه حیوان بدرآیی
جان میدهم از حسرت دیدار تو چون صبح
جان میدهم از حسرت دیدار تو چون صبح
باشد که چوخورشید درخشان بدرآیی
چندان چو صبا بر تو گمارم دم همت
چندان چو صبا بر تو گمارم دم همت
کز غنچه چو گل خرم وخندان بدرآیی
در تیره شب هجر تو جانم به لب آمد
در تیره شب هجر تو جانم به لب آمد
وقتست که همچون مه تابان بدرآیی
بر رهگذرت بسته ام از دیده دوصد جوی
بر رهگذرت بسته ام از دیده دوصد جوی
تا بو که تو چون سرو خرامان بدرآیی
حافظ مکن اندیشه که آن یوسف مهرو
حافظ مکن اندیشه که آن یوسف مهرو
باز آید و از کلبه احزان بدرآیی